زمانی که در مورد برند Brand (نام و نشان تجاری یا مارک) صحبت به میان میآید، گویی که در مورد یکچیز واحد بحث مینماییم. درحالیکه هرگز اینگونه نیست. [ انواع برند ]
در حقیقت روش استفاده بامعنی مدنظر کاملاً متفاوت است . پس باید با توجه به متن و محتوای جمله Context یا Content ، باید منظور گوینده را متوجه شویم. تمام این مشکلات ناشی از عدم تسلط افراد به انواع برند است. اگر افراد بدانند که برای هر نوع برند یک واژه تخصصی وجود دارد، در این صورت از این سردرگمی خارج خواهیم شد. به ساخت و توسعه یک برند، برندینگ یا برندسازی گویند و انجام آن بر عده مدیریت برند است.
در ادامه به بیان لیستی از انواع برند خواهیم پرداخت که شامل حداقل 22 نوع برند است (شاید بعد از مطالعه متن زیر، تنها از واژه عمومی برند استفاده نفرمایند):
1- برند فردی Personal Brand :
به اینگونه، برند شخصی Individual Brand نیز گفته میشود. این نوع برند بهصورت یک هاله، پیرامون شخصیت فرد ساخته میشود تا با برنامهریزی مشخص و مدون، فرایند رشد و ارتقاء جایگاه اجتماعی،سیاسی،علمی، …. فرد را در جهت دستیابی به فرصتهای جدید، تقویت نماید.
روش ایجاد برند برای یک فرد را برندینگ فردی (پرسنال برندینگ) Personal Branding گویند.تصویر برند ایجادشده از فرد، کاملاً با روش بهکارگیری کانال برای ارائه برنامه بازاریابی آن فرد، مرتبط است.توجه نمایید: در اغلب موارد به علت عدم وجود برنامه یا مدل تجاری مشخص، کمپین برندینگ فردی به استراتژی تجاری افراد کمکی نمینماید.
2- برند محصول Product Brand :
اینگونه از برند، موجب افزایش درک مخاطب از ایده موجود در کالا و اجناس میگردد. ایدهای که به افزایش قابلیتهای کاربردی کالا منجر شده است. برندهای مرتبط با محصولات بستهبندیشده مصرفی Consumer packaged goods) CPG) که با عنوان محصولات مصرفی تندرو fast moving consumer goods) FMCG) شناخته میشوند، بهترین مثال هستند.
3- برند خدمات Service Brand :
شبیه به برند محصول است، اما ارزشهای پیشنهادی پیچیدهتری به خدمت اضافه میگردد. از بسیاری از جنبهها، ایجاد یک برند برای محصول سختتر است. زیرا باید یک کالای غیرملموس را به مشتری، پیشنهاد نمود.
ضرورت وجود برند خدمات در فضای رقابت بین شرکتهای ارائهدهنده خدمات، بیشتر نمود پیدا مینماید. برندسازی برای خدمت، بازاریابان حوزه خدمات قادر میسازد تا چانهزنی بر سر قیمت ارائه خدمات به حداقل رسد، زیرا برندینگ خدمات (اگر بهدرستی صورت پذیرفته باشد) میزان مهارت ارائهدهنده خدمات را به نمایش میگذارد.از سوی دیگر، هنگام ارائه خدمات توسط یک انسان ، به علت حضور احساسات انسانی، قابلیت اثرگذاری بیشتری از سوی برند بر مشتری وجود دارد. روشهای نوین پرداخت آنلاین مانند استفاده از انواع اَپ برندهای گوناگون، سبب شده است تا نحوه دسترسی مشتری به محصول یا خدمت تغییر نموده و انتظار برندها از مفهم وفاداری و تکنولوژی بهسرعت تغییر نماید.
4- برند شرکتی Corporate Brand :
از برند شرکتی بهعنوان برند سازمانی Organizational Brand نیز یاد میشود. دیوید آکر چنین بیان مینماید : برند شرکتی، معرف شرکتی است که پشت ارزش پیشنهادی به مشتری ایستاده است. شرکت باید این اطمینان را به مشتریان خود دهد که برند شرکتی حاوی میراث غنی، داراییها و تواناییها، کارکنان، ارزشها و اولویتها، نماینده قواعد اصلی و مرجع بومی یا جهانی، برنامههای شهروندی و سابقه عملکرد است.
5- برند سرمایهگذار Investor Brand :
به برند شرکتهای سهامی عام و سرمایهگذاران این بخش گفته میشود. وضعیت اینگونه واحدهای تجاری بر اساس نحوه سرمایهگذاری و عملیات پیرامون سهام انجام میشود. این شرکتها با ترکیب برنامههای مالی و استراتژیک باارزشهای پیشنهادی به ذینفعان و جامعه، به دنبال افزایش میزان شهرت برند از طریق تقویت CSR (مسئولیت اجتماعی شرکت) میباشند. یک برند سرمایهگذار قوی، انعطافپذیری قیمت سهام و درک آگاهانه از ارزش سهام خود را از طریق برند خویش، مدیریت مینماید.
6- برند موسسه غیرانتفاعی Non Profit Brand :
به آن برند موسسه غیردولتی NGOBrandنیز گفته میشود. اینگونه موسسهها به دنبال توسعه مدلهای ایجاد ارزش (مدلهای ارزشآفرین) هستند تا علاوه بر جمعآوری کمک و اعانه، از راههای دیگری قادر به افزایش سرمایه در جهت انجام پروژههای عامالمنفعه بهعنوان مأموریت اصلی خویش باشند. برند قدرتمند در اینحوزه موجب جلبتوجه بیشتر سرمایهگذاران و خیرین میگردد. بسیار دیدهشده است که این نوع موسسهها بهنوعی عملیات برندینگ را برای افزایش سطح فروش انجام میدهند، فروشی که عواید آن بر حمایت از مأموریت اصلی سازمان استوار است.
7- برند عمومی Public Brand :
این نوع برند تحت یک فرایند برندسازی به نام برندینگ دولت Government Branding ایجاد و توسعه میابد.یک برند ساخته نمیشود مگر آنکه حق انتخاب مصرفکننده و یک مدل رقابت، در آن وجود نداشته باشد. در این فرایند از متدولوژی و قوانین برندینگ در جهت ایجاد اعتماد و اعتبار برای یک دولت استفاده میشود. در گام بعدی باید برند را به نشان اعتباری و بعد به نشان علاقه تبدیل نمود.
8- برند فعال یا عملگرا Activist Brand :
آن را برند هدف نیز مینامند. این برند مترادف با علت یا هدف انجام یک فعالیت است که ذهن مصرفکنندگان نیز به همین صورت تداعی میگردند.برای مثال : برند BodyShop تولیدکننده لوازمآرایشی (حضور در 60 کشور جهان) با موضع ضد خشونت علیه حیوانات به برندی فعال در حوزه حقوق حیوانات تبدیلشده است. همچنین برند Benetton که بر مد تمرکز دارد با مواضع خویش در خصوص تعصب و مشکلات جهانی، بسیار مشهور شده است.
9- برند مکان Place Brand :
از این برند بهعنوان برند مقصد Destination Brand نیز یاد میشود. برند مکان خود را بر اساس منطقه جغرافیایی تعریف مینماید و دارای سه سرفصل اصلی است :
1. برندینگ کشور Nation Branding
2. برندینگ شهری City Branding
3. برندینگ منطقهای Region Branding
فرایند ایجاد این برند را برندینگ مکانی Place Branding مینامند. برندی که پیرامون یک منطقه یا شهر یا کشور ایجاد میشود. برند مکانی خود را با ایجاد ارتباط با ایدهها بهجای امکانات بیان مینماید. این نوع برندسازی غالباً برای جذب توریست، سرمایهگذار، کسبوکار و اقامت انجام میگردد.
تمام گروهای فوق، حق انتخابهای فراوانی از میان مناطق جغرافیای دارند، اما سؤال اساسی اینجاست : الویت انتخاب با کدام منطقه جغرافیایی است؟ پاسخ : منطقهای که بهترین برندسازی را برای کنترل ذهن و روح مشتریانش انجام داده است.یکی عوامل حیاتی موفقیت عبارت است از درگیر نمودن شهروندان و ارائهدهندگان خدمات در این فرایند است.
10- برند کشور Nation Brand :
از آنجایی برند مکانی در خصوص مناطق است، برند کشور نیز جزئی آن بهحساب میآید. برندینگ کشوری، فرآیند معرفی یک کشور بهعنوان یک برند است و تلاش بر درک و معرفی آنان دارد. سایمون انهولت از دانشگاه آکسفورد از پیشگامان این حوزه است.
11- برند اخلاقی Ethical Brand :
به دو صورت قابلاستفاده است:
1- نحوه کارکرد برند در زمان استفاده را تشریح و تعهدات آن در ارتباط با امنیت شغلی، مسئولیت اجتماعی شرکت و …. مشخصمیسازد.
2- نشاندهنده سطح کیفی پاسخگویی برند در قبال انتخاب مشتری است.
شاید موفقترین برند در این حوزه برند Fairtrade )یک اجتماعی سازمانیافته و رویکرد بازار محور است که هدف آن کمک به تولیدکنندگان جهان سوم است تا شرایط دادوستد بهتر، عادلانهتر فراهم کند و پایداری را توسعه دهد (باشد. اغلب این برندها توسط NGOها تأسیس میشوند مانند موسسه بین WWF’s Global Forest and TradeNetwork که به دنبال حفظ جنگلها است.
12- برند افراد مشهور و ستاره Celebrity Brand :
تلاش افراد مشهور بر آن است تا موفقیتهای شغلی، خصوصیات فیزیکی و ظاهری، شایعات و رسواییها پیرامون کارنامه کاری خویش را از طریق تولید محتوا در شبکههای اجتماعی در اختیار علاقهمندان خویش قرار داده تا بر تعداد دنبال کنندگان خود بی افزایند. مدل تجاری آنان بر حضور دائم در تبلیغات استوار است که منجر به فروش حق پخش، لایسنس، امضاء و نقشآفرینی بهعنوان شخصیت تجاری برندهای معتبر خواهد شد.
13- برند مؤلفه یا جزء (تشکیل دهنده)Ingredient Brand :
برند مؤلفه به دنبال افزودن ارزش به برند دیگر از طریق چیزی که به ارمغان میآورد. برای مثال Intel. هنگامیکه در مورد برند یک لب تاب صحبت میشود، وجود سی.پی.یو با برند اینتل (به علت موفقیت اینتل در تولید پردازندههای حرفهای) به برند لب تاپ کمک نموده تا مشتری را به خرید آن برند متقاعد سازد. برند جزء دارای ارزش پیشنهادی خاصی است که موجب تقویت برند اصلی میگردد. شرکت مالک برند جزء با انجام فرایند برندسازی، مصرفکننده نهایی را با برند خود آشنا میسازد، پس مصرفکننده با این برند مؤلفه از پیش آشناست و در زمان خرید، ترجیح میدهد که برند اصلی نیز حاوی آن برند مؤلفه شناختهشده باشد. پس برند مؤلفه خود را به زنجیره تأمین شرکت تولیدکننده دیکته مینماید.
14- برند جهانی Global Brand :
اینگونه برندها بهراحتی شناخته و بهصورت گستردهای پخششدهاند. مدل تجاری آنها بر اساس شناخت، دسترسی آسان و پایداری است. مدل عملیاتی این برند به این فرض است که همواره از سوی رقبا در حال تهدید است و در صورت نیاز تغییرات کوچکی را بر اساس نیاز و انتظارات مصرفکننده در هر منطقه جغرافیایی ایجاد مینماید.
15- برند چالشگر Challenger Brand :
آن را برند تغییردهنده نیز مینامند. این برند رهبر بازار نیست اما مصمم است تا برندهای بزرگ و قدرتمند بازار را ناراحت، آشفته و یا دگرگون سازند. این نوع برندها صرفنظر از بزرگی یا کوچک سازمان خویش بر بال خلاقیت و نوآوری، بزرگان بازار دردسر انداخته و بهصورت ناگهانی بر روند بازار اثر میگذارد.
16- برند عام Generic Brand :
این نوع برند با از دست دادن وجوه تمایز، ایجادشده است.به 3 شکل زیر وجود دارد:
• برند نوع اول : مرتبط با بهداشت و درمان است. اشاره به برندهایی دارویی و بهداشتی دارد که از قوانین حق اختراع ثبتشده، خارجشدهاند و تمام رقبا نیز از همان برند استفاده مینمایند. مثل : فولیک اسید.
• برند نوع دوم : هنگامیکه میزان حضور برند در زندگی روزانه افراد بسیار زیاد باشد، برند بهعنوان نمادی برای تمام محصولات یا خدمات، فعالیتهای مشابه بکار برده میشود. این برند به زبان محاورهای مردم واردشده است. مثال: گوگل کردن –زیراکسکردن.
• برند نوع سوم : محصولات بدون برندی unBranded یا بدون برچسب تجاری unlabeledهستند که برای نامیدن آنان از شیوه عمل و یا ظاهر آن الهام گرفتهشده است. مثل: صابون برگردان، گلاب.
17- برند لوکس یا برند تجملی Luxury Brand :
برند معتبر، با قدر و منزلت، جایگاه اجتماعی خاصی را به مصرفکننده خویش توصیه مینماید. برندهای لوکس باید خط باریکی بین انحصار و واقعیت برای مصرفکنندگان خویش ترسیم نمایند. به فرایند ساخت یک برند تجملی، لوکس برندینگ Luxury Branding گفته میشود. این عمل از طریق بیان کیفیت و داستان برند، صورت میگیرد. برندهای لوکس، تمایل بالایی به ارائه تصویر و الهامات مناسبی از خود به بازار داشته و در مقابل ادراک و اعتماد متغیر مشتریان بسیار آسیبپذیر هستند و از سوی “برندهای لوکس مقرونبهصرفه” همواره تهدید میشوند.
18- برند کیش یا برند فرقه Cult Brand :
این برند پیرامون هواداران یک دسته، گروه، فرد یا محصول در یک جامعه شکل میگیرد. دقیقاً مشابه برند چالشگر، این برندها نیز جنگ و ستیز علیه سایر برندها را مدنظر دارند، با این تفاوت که دلیل رقابت این برند با سایرین، ناشی از دلایل فرقهای حاصل از نحوه نگرش آنان است و نه حضور رقیب و یا نیاز بازار. این برند یک فرهنگ مشخص را در بین هواداران خویش ایجاد مینماید.
اینان تمایل به داشتن “پیروان” بهجای “مشتریان” دارند. قوانین را وضع و دیگران را به اجابت آن قانع مینمایند. برای مثال طرفداران هارلی دیویدسون، اوپرا وین فری یا لینوکس.
19- برند بیبنیان و بیعیب Clean slate Brand :
یک برند نوظهور است. برندی با حرکتی سریع، ناشناخته، هنوز خود را اثبات ننموده است و هیچ تاریخچهای ندارد. این نوع برندها برای مصرفکنندگانی ارائه میشود که به دنبال تازگی و زندگی در زمان حال هستند.
20- برند شخصی Private Brand:
آن را برچسب شخصی private label نیز گویند. این نوع برند گذاری ریشه در ارزش ارائهشده به مصرفکننده دارد. این برند با در اختیار داشتن منابع به دنبال کاهش قیمت است. برند شخصی به دنبال ارائه محصولاتی است که توسط برندهای معتبر ارائهشده اما با قیمت بسیار کمتر.
21- برند کارفرما Employer Brand :
توانمندی یک شرکت در خصوص جذب نیروی انسانی باکیفیت در بازار رقابتی، ناشی از برند کارفرما است و برابر باارزش پیشنهادی به کارکنان است. استخدام افراد شایسته نیاز به ایجاد فرهنگسازمانی سالم، بهرهور و شایسته این افراد دارد. اگر برند کارفرما از قدرت بالایی برخورد باشد، قدرت چانهزنی داوطلب در خصوص حقوق دریافتی کاهش (هرچند در چنین سازمانهایی حقوق پرداختی حتماً منصفانه است) و تمرکز اصلی وی بر فرصت استخدام و بخشی از آن سازمان شدن است. مانند شرکت گوگل، مایکروسافت، جگ وار.
22-برندینگ داخلی (Internal Banding) :
برندینگ داخلی یک جهش فرهنگی در سازمان است، جایی که کارکنان بیشتر بر روی مشتری و کسب وکار متمرکز می شوند (بیشتر مشتری محور و بیشتر کسب وکار محور هستند).
شما این امر را با استفاده از یک فرآیند سازماندهی شده، رفتار محور و ارتباط محور به دست می آورید که به یک حالت مطلوب منجر می شود. در همین حال، در تمامی سطوح شرکت به یک سوال بزرگ پاسخ داده می شود، برندینگ داخلی چه چیز مهمی برای من دارد؟ بعد از اینکه هر کارمند در مورد ابتکار برند داخلی شنید و یادگرفت، باید درک کند که شما چه رفتار شغلی را از وی انتظار دارید و آنها چه سهمی در موفقیت شرکت دارند. نیاز شما این است که رفتاری را که می خواهید و انتظار دارید، تقویت کرده و آن را هم سوی سیاست های منابع انسانی، ارتباطات داخلی و تلاش ها و استراتژی بازاریابی شرکت قرار دهید.برندینگ داخلی اثربخش دارای مزایای فراوانی است. شرکت هایی که نیروی کار آنها درک می کنند که چگونه عمل کرده و چگونه درآمد کسب کنند، عملکرد بهتری دارند. کارمندان متعهد عملکرد قوی تر و رضایت مشتری بیشتری را فراهم می کنند.
داده های مهمی که ارتباط بین درک و تغییرات داخلی را پشتیبانی می کنند، اخیرا ارائه شده اند. در مطالعه ای توسط مکینزی بیان می شود که برنامه های مدیریت تغییر، تنها زمانی موفق می شوند که کارکنان در تمامی سطوح (مدیران ارشد، مدیران میانی و کارکنان خط) تمایل و مهارت های تغییر را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. مکینزی برنامه های تغییر را در ۴۰ سازمان مورد مطالعه قرار داد و متوجه شد که همبستگی قوی بین مهارت های خوب مدیریت تغییر و ارزش یک سازمان وجود دارد.
هر چه نیروی کار دانش محورتر، کارآمدتر و بیشتر پشتیبان شما باشد، شما سریع تر می توانید تغییر را پیاده سازی کنید. تغییری که به طور قوی پذیرفته شده باشد پایدار است و این مساله هم در زمان و هم در پول باعث صرفه جویی می شود.
هنگامی که همه آنچه گفته شد، انجام شد، برندینگ موفق داخلی باعث ارتقای ارزش ویژه برند (Brand equity)، تمرکز بر روی مشتری و نهایتا ارزش سهامدار می شود. یکی از مشاوران ما در یکی از کنفرانس های اخیر ارقام تکان دهنده ای را مطرح کرد که حاکی از همبستگی قوی بین تلاش های برندینگ داخلی، تلاش های برندینگ خارجی و دارایی سهامداران بود.
در اینجا برخی از المان های کلیدی، برترین رویه هایی که ما از مطالعه در مورد این موضوع در طول ۱۵ سال گذشته گردآوری کرده ایم، مطرح می شود.
یک برند یک گزاره بلند مدت و فرآیند محور است. نه یک تحویل فوری! برندینگ داخلی نیز به همین گونه است.برندینگ داخلی یک فرآیند زنجیره ای را دنبال می کند که از طریق آن کارکنان به موفقیت برند داخلی دست پیدا می کنند. بین انتقال یک پیام، درک آن و تغییر رفتار تفاوت وجود دارد.
شما باید دخالت و درگیری مدیریت ارشد را در طول فرآیند برندینگ داخلی داشته باشید. شما نمی توانید این امر را تفویض کرده یا اجازه دهید که مدیران میانی آن را انجام دهند.
در ابتدا با یک هدف و چشم انداز واضح، فعالیت خود را شروع کنید. اگر هیچ کدام را ندارید، با تیم ارشد کار کنید تا یکی از آنها را آماده کرده و آن را به سرتاسر شرکت هم به طور گفتاری و هم به طور عملی انتقال دهید.در ابتدا اهداف روشن و نقش هایی را که به خوبی تعریف شده اند، ایجاد کنید و آنها را در طول فرآیند مورد بازبینی قرار دهید.
درک شرکت از اهداف کسب وکار و استراتژی را مورد ارزیابی قرار دهید؛ به طوری که بتوانید حوزه هایی را که افراد آن را درک نمی کنند، شناسایی کرده و رفع کنید.برندینگ داخلی که به خوبی انجام گرفته باشد، به کارکنان اجازه می دهد که از حالت «مطلع» به حالت «درک» اطلاعات و به حالت «متعهد» تغییر وضعیت دهند؛ به طوری که آنها رفتار خود را در پشتیبانی از اهداف شرکت تغییر دهند. بنابراین، این کارکنان باید «پاداش و شناخت» و تقویت مثبتی برای تغییر رفتار خود دریافت کنند.
اهمیت مشتری و همه نقاط تماس وی با شرکت خود را تشخیص دهید:
مراکز تماس و خدمات، بیانیه ها، فاکتورها، تبلیغات و غیره.
برند خود را به طور داخلی و خارجی همسو کنید. بگذارید که داخل برند همانند خارج آن به نظر برسد:
چیزی که در بیرون از سازمان می گویید باید همانند چیزی باشد که در درون برند به دنبال آن هستید یا عمل می کنید.
بدون دیدگاه