یکی از سوالاتی که ممکن است برای مدیران ایرانی پیش بیاید این است که اصولا کدام ایده بهتر است؟
غافل از اینکه در دنیای امروز دیگر ایده ها نقش پر رنگی در کسب و کار ها ندارند
چرا که مدیران برند در اجرا بسیار ضعیف هستند و تمام مدیران ایده های بسیار دارند و بسیار پیش می آید که در جلسات ایده های بسیاری مطرح می شود و ساعت ها به بحث در این مورد پرداخته می شود
ولی در آخر هیچ خروجی وجود ندارد چرا که هر طرح و ایده ای باید اجرایی شود و برای اجرایی شدن باید بتوان از ابزار ها استفاده کرد زیرا ابزار ها نقش پروتکل های مشترک بین افراد را دارند و این باور غلط گه در جامعه ما باب شده که فکر می کنیم مدیر نیازی به دانستن ابزارها ندارد یکی از مشکلات دنیای کسب و کار است.
مدیری که نتواند از ابزار استفاده نماید نمی تواند هیچ ایده ای را عملی کند.
به وسیله ی ابزار است که می توان فهمید چقدر یک ایده عملیاتی است بنابراین مدیری موفق تر است که دانستن ابزار ها را به یکی از الویت های خود تبدیل نماید و برای آموزش زمان صرف کند.
در بیاری از سازمان ها پیش می آید که ایده ی ساده را نمی توان به یک گرافیست انتقال داد
چون هیچ فهمی از ابزاری که توسط گرافیستان استفاده می شود توسط کافرما وجود ندارد و در آخر طراحان مدعی می شوند که ایده اصلا عملیاتی نیست
و یا بدلیل ناآگاهی مدیران از ابزار های دنیای It نمی توانند تشخیص دهند که ایده چقدر در این حوزه می تواند اجرایی شود و یا اصلا یک ایده قابلیت اجرایی شدن دارد یا خیر.
بدون دیدگاه