مقدمه
بخشهای از خشمهای ابراز نشده و حرفهایی که امکان گفتن و بیان آنها وجود ندارد از دوران کودکی از والدین، مدرسه و حتی محدودیتهای که در جامعه وجود دارد با فرد همراه است.
این محدودیتهای روانی در حال حاضر با پیشرفت فضای مجازی راهی برای ابراز و انتقال از فردی به فرد دیگر پیدا کرده، در فضای مجازی مرزها جابه جا شده افرادی که در دسترس عامه مردم نبودن حالا به نوعی در دسترس عامه مردم قرار میگیرد و افراد بدون شناخته شدن و یا اینکه مشکلی برایشان پیش بیاد در معرض دید همگان هستند.
حالا این افراد به راحتی میتوانند برای ابراز این خشمها و حرفهای گفته نشده در فضای مجازی راهی برای نمایش و ابراز وجود پیدا کنند.
هر نوع حرکتی را به نمایش بگذارند و یا به راحتی هر حرفی را به زبان بیاورند تا خود را منحصر به فرد کنند و برای خود در دنیا مجازی دنبال کننده یا به معروف Followers جمع کنند. هر چه حرفها رکیکتر، حرکتها جلفتر بازدید بیشتر.
منابع شناخت خود
در روانشناسی بحثی به نام {منابع شناخت خود} وجود دارد. منابع شناخت خود، هسته اصلی شخصیت هر فرد را تشکیل میدهد که شخص با توجه به این سه منبع شخصیت خود را در طول زمان شکل میدهد و براساس آن در زندگی عمل میکند.
فرد و یا خانواده برای شناخت خود از سه منبع استفاده میکند :
- {اظهار نظرهای دیگران} که به آن پسخوراند و یا بازخورد اجتماعی نیز گفته میشود، و به این معنی است که فرد و یا خانواده به خاطر تشویقهای دیگران و روبرو شدن با بازخورد مثبت از سوی جامعه در تکرار عمل خویش اصرار میورزد و یا به خاطر نظر نامساعد دیگران و دریافت بازخورد منفی از سوی جامعه، اقدام به ترک عمل خود میکند.
- {خود مشاهدهگری} منبع دیگر برای شناخت خود است، و بدین معنی است که شخص با دروننگری به بازشناسی خود و نقاط قوت و ضعفش میپردازد.
- {مقایسه اجتماعی} نیز سومین منبع برای شناخت خود محسوب میشود. به این معنی که شخص برای پی بردن به جایگاه خویش در جامعه خود را با افراد دیگر جامعه مقایسه مینماید. حال برای داشتن یک شخصیت سالم و نرمال، باید سه منبع شناخت خود، به طور مساوی، تنظیم (بالانس) شود. زیرا یکی از عوامل مهم ایجاد مشکلهای عاطفی و شناختی برای افراد و خانوادهها بهم خوردن تنظیم، توازن و تعادل این سه عامل است، که برای بازگشت سلامتی و بسامان شدن، تنظیم دوبارهی آنها ضروری است. سهم نرمال و استاندارد هر یک از سه منبع، در شناخت خود حدود 33% میباشد، که اگر یکی از آنها کمتر و یا بیشتر شود آشفتگی و نابسامانی آغاز میشود؛ بعنوان مثال، آدمهایی که خود مشاهدهگری آنها غلبه دارد وسواسهای فکری و عملی بالایی هم دارند. پس برای اینکه شخص شخصیت معتدل و متعادلی داشته باشد، باید این سه منبع شناخت خود را با هم مساوی کند.
چرا این همه استقبال از جراحی زیبایی شایع شده؟ از اینجا ناشی میشود که افراد{میل به زیبایی} دارند؟
در اینکه انسان زیبایی دوست است شکی نیست. جمال، میتواند جلال و بزرگی هم بیاورد. تمایل به زیبایی در فطرت انسانها وجود دارد؛ اما مشکل از جایی آغاز میشود که شاهد افراط در این مسأله باشیم. زیبایی دوستی تا مرزی میتواند بهنجار تلقی شود که به شاکله و اصل هویت شخص لطمه وارد نکند. اگر خودآرایی تا حدی باشد که به عنوان یک رفتار نرمال در افراد دیده شود و او را به سمت انجام رفتارهای افراطی و توجه بیش از حد به جسم و ظاهرش نکشاند میتواند طبیعی تلقی شود. در حالیکه گاهی میبینیم بهداشت روانی شخصی به خطر افتاده و این خودآراییها نشاندهنده اختلال در شخصیت فرد است. خودآراییها، توجه بیش از حد به ظاهر و پوشش و رو آوردن به انواع و اقسام جراحی زیبایی که در بعضی افراد دیده میشود، میتواند نشانگر این باشد که آن فرد از سلامت روان برخوردار نیست و به خاطر کسب عزت نفس و اعتماد به نفس بیشتر چنین ظاهری را از خودش به نمایش میگذارد.
چرا برخی خانمها مدام در فکر چراحی زیبایی هستند و مایلند خود را با این کار مطرح کنند!
خودپنداره تصور فرد از خود و ویژگیهای ظاهری و شخصیاش است که از کودکی براساس بازخوردهای دیگران در او شکل میگیرد. بسیاری از افرادی که در بزرگسالی به جراحیهای زیبایی مکرر روی میآورند، دچار مشکلاتی در تصویر بدنی خویش هستند.
یکی از مفاهیم زیبا در حوزه روانشناسی رشد و شخصیت {خودپنداره} میباشد در معنایی عام و کلی، تصور فرد از خود و ویژگیهای ظاهری و شخصی را خودپنداره میگویند.
کودک در فرآیند رشد طبیعی به تدریج براساس بازخوردهایی که از دیگران در مورد خود دریافت میکند، تصویری از ویژگیهای ظاهریاش به دست میآورد که به آن تصویر بدنی میگویند.
چرا برخی خانمها مدام در فکر جراحی زیبایی هستند و مایلند خود را با این مطرح کنند!
بسیاری از افرادی که در بزرگسالی به جراحیهای زیبایی مکرر روی میآورند، دچار مشکلاتی در تصویر بدنی خویش هستند. پس از آن، در ادامه فرآیند رشد شخصیت، خود فاعلی (به عنوان انجام دهنده کارها) در ذهن کودک نقش میبندد که از منظر روانشناسی به آن {تصویر خویشتن} گفته میشود.
تصویر خویشتن مبنای اصلی مباحثی است که فرد خود را {خوب} یا {بد} میداند. بسیاری از افرادی که در بزرگسالی کنشهای نامناسب و حتی شخصیتی ضداجتماعی دارند، در کودکی تصویر خویشتن بد و منفی را به دست آوردهاند.
با اشاره به اینکه تصویر خویشتن تقریباً تحت تأثیر سبکهای فرزند پروری والدین و تعاملات کلامی آنها با کودک است، اظهار داشت : به هر میزان که والدین تعاملات مثبتتری با فرد داشته باشند، تصویر خویشتن او مثبتتر شده و او را از انجام کنشهای منفی در آینده باز خواهد داشت.
چرا برخی خانمها مدام در فکر جراحی زیبایی هستند و مایلند خود را با این کار مطرح کنند!
براساس رویکردهای والدین و مراقبان کودک در تعامل، پرورش او و نیز ترکیب توانمندیها و مهارتهای کودک در انجام اعمال مختلف، بر پایه تصویر بندی و تصویر خویشتن، در کودک احساسی از میزان قابلیت و توانمندی شکل میگیرد که در روانشناسی رشد و شخصیت از آن به عنوان {خود-کارآمدی} یاد میشود.
براساس پژوهشهای متعدد در حوزههای روانشناسی، خودکارآمدی مفهومی بسیار مهم در پدیدآیی استرس و اضطراب و در ادامه آن افسردگی و حتی اختلالات جدی روانی نظیر اسکیزوفرنی است، خودکارآمدی در حقیقت احساسی ذهنی از میزان توانمندی فرد در مقابله با مسایل پیشرو در موقعیتهای مختلف زندگی است.
هر چه میزان احساس خودکار آمدی فرد بالاتر باشد، موقعیتهای تنشزا زندگی را بیشتر به عنوان چالش تلفی میکند و در مقابل، هر چه خودکارآمدی فرد پایینتر باشد، موقعیتهای مختلف زندگی را به عنوان تهدید تلقی و خود را ناتوان از مقابله با آنها تصور خواهد کرد.
این پدیده نقشی بسیار مهم در شکلگیری حالتهای درماندگی آموخته شده (ادراک ناتوانی از مواجهه و مقابله با رخدادهای تنشزایی زندگی به طور کلی)، ناامیدی، و اختلالات روانی نظیر افسردگی و حتی خودکشی ایفا میکند.
در فرآیند رشد روانی و شکلگیری شخصیت، آخرین مرحله شکلگیری خودپنداره است که در خقیقت تصویر ذهنی یکپارچه از ویژگیهای مختلف بدنی، احساس خوب یا بد بودن و تواناییهای مختلف به صورت نقاط ضعف و قوت است.
خودپنداره، مفهومی بسیار عمیق و گسترده است که ریشههای شکلگیری متعددی در سطوح گوناگون فردی، خانوادگی، شغلی، تحصیلی، و اجتماعی دارد. افراد با خودپنداره ضعیف به ویژه در پستهای سازمانی از خود جسارت و کارآیی لازم را نشان نداده و حتی در مواجهه با مشکلات عادی رویههای سازمانی، حالتهای استیصال و درماندگی از خود نشان میدهند.
برند شخصی
مبحص {برند شخصی} بخاطر ارتباطی که با اشخاص معروف دارد، تقریباً برای همهی افراد قابل درک است. شخصیتهایی مثل عزت الله انتظامی، محمدرضا شجریان و علی دایی برند خود را مشتاقانه همانند شرکتهای معروف دنیا مثل کوکاکولا و نایک با مهارت طراحی و حفظ میکنند.
چرا زنها از خودشان راضی نیستند؟
در واقع دغدغه این افراد صرفاً ایجاد یک برند شخصی مانند شخصیتهای مطرح در زمینههای مختلف نیست، بلکه مسئله این است که چگونه میتوانید تأثیر گذارترین شخص را ایجاد کنند تا بتوانند گروهی را دنبالهرو خود کنند یک حمایت ظاهراً مثبت ایجاد کنند و فرد در این حالت احساس تأثیرگذار بودن میکند و از این طریق میتوانند راهی برای ابراز وجود، خاص و مهم بودن بدست آورند و نوعی برند شخصی برای خود ایجاد کنند.
زن در ایران امروز جایگاه اصیل و حقیقی خودش را ندارد. فرصتهای شغلی و اجتماعی یکی از این موارد است. مشاغل پیش پا افتادهای به زنان پیشنهاد میشود که شرط ورود به آنها خودآرایی زنان برای جلب مشتری است. در واقع به نوعی استفاده ابزاری از زنان در بعضی مشاغل دیده میشود و بعضی از زنان که به خودآگاهی نرسیده، ارتقای فکری و روحی پیدا نکرده و امکان بروز تواناییهایشان محدود میشود خودشان را در این شرایط احاطه شده میبینند. این در حالی است که همانطور که میبینیم در جوامع دیگر، زنان به این اندازه خودآرایی نمیکنند بلکه به سادگی در محیط کار و تحصیل و فعالیتهای اجتماعی حاضر میشوند.
اگر خودآرایی تا حدی باشد که به عنوان یک رفتار نرمال در افراد دیده شود و او را به سمت انجام رفتارهای افراطی و توجه بیش از حد به جسم و ظاهرش نکشاند میتواند طبیعی تلقی شود. در حالیکه گاهی میبینیم بهداشت روانی شخص به خطر افتاده و این خودآراییها نشاندهنده اختلال در شخصیت فرد است. خودآراییها، توجه بیش از حد به ظاهر و پوشش و رو آوردن به انواع اقسام جراحی زیبایی که در بعضی افراد دیده میشود، میتواند نشانگر این باشد که آن فرد از سلامت روان برخوردار نیست یعنی وقتی عوامل محیطی به افراد احساس رضایت از خود ندهد، به این رفتارها کشیده میشوند.
اعتماد به نفس یک مساله فردی است. با این که عوامل محیطی هم در آن بیتأثیر نیستند و میتوانند زمینهساز بروز و ظهور آن باشند، شخص در یک فرآیند فردی به اعتماد به نفس و احساس رضایت از خود میرسد. اگر فرآیند رشد و ارتقا درست صورت گرفته باشد، شخص راهی برای غلبه بر مشکلات محیطی پیدا میکند. در مثالی که برای مشاغل پیش پا افتاده زنان مطرح کردم، درست است که فرصتهای شغلی مهم است اما مهمتر این است که فرد به ارتقای فکری رسیده باشد که وقتی در آن شرایط احاطه شد بتواند راهی پیدا کند و تسلیم شرایط نشود.
اگر فرد هویت و شخصیت اصلیاش را پیدا کرده باشد و از طرق مختلف مثل خانواده، سیستم آموزشی و رسانهها، خود حقیقیاش را پیدا کرده و به تواناییهایش باور داشته باشد و در واقع تثبیت هویت شده باشد، در پاسخگویی به معضلات مختلف تسلیم نمیشود، به خودآرایی کشیده نمیشود، جسم خودش را عرضه نمیکند بلکه راهی برای کارآفرینی و اشتغال پیدا میکند. این در حالی که افراد و به ویژه زنان موفق و کارآفرین به خوبی معرفی نمیشوند تا الگو قرار بگیرند.
یکی از مسائلی که در روانشناسی برای تثبیت هویت به آن اشاره میشود، همانندسازی است. افراد با الگوهایی که با آن مواجه میشوند همانندسازی میکنند. اگر رسانه به جای معرفی افراد موفق، الگوهای ناهنجار را معرفی کند، افراد جامعه با آنها همانندسازی میکنند. الان بیشتر گروه مخاطب رسانهای مانند تلویزیون، زنان هستند و بیشترین تأثیر و تأثر را از آن میگیرند. متأسفانه میبینیم که در این رسانه خبری از معرفی افراد شایسته و موفق نیست بلکه از لحاظ ظاهری تصاویر افرادی به نمایش در میآید که جراحیهای افراطی زیبایی داشتهاند و از لحاظ مضمونی مفاهیمی در سريالها و برنامههای تلویزیونی هست که الگویی برای به تعالی رسیدن و ارتقای زنان نیستند.
پدیده پلنگسیم ( البته در زنان ) علاوه بر دلایل فردی و روانشناختی . دلایل اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و … هم دارد .سه دلیل ذیل که می توان به عنوان عوامل اجتماعی در نظر گرفت موثر است
1- تاثیر محدودیت ها بر زن 2- تاثیر محدودیت ها بر نگاه مرد 3- قضاوتی بودن ایرانیها
1- تاثیر محدودیت ها بر زن
در پیست مسابقه اتومبیل رانی چیزی که مهمه سرعت ماشینه . هر ماشینی که زودتر برسه قشنگه . به خاطر همین بیشتر تمرکز بر روی موتور و سیستم انتقال قدرت است . در خیابانهای شهر زیبایی ماشین . مدل ماشین . و خیلی چیزای دیگه اهمیت داره . و البته موتور و سرعت ان هم مهمه ولی نه به اندازه پیست مسابقه . تفاوت پیست مسابقه و خیابان تفاوت بین وضعیت نرمال و وضعیت خاص است . ایران وضعیت نرمال نداره . زیبایی یکی از علایق تمام مردمان جهان است . اما شاخصه های زیبایی زنان در ایران متفاوت از سایر کشورها است . در ایران صورت زن بسیار بیشتر از سیرت و سایر اندام زن دیده می شود . که همین باعث شده است ان چیزی که بیشتر در معرض دید است بیشتر مورد توجه قرار گیرد که تعریف زیبایی زن در ایران متفاوت از سایر کشورها باشد . تصور کنید که در کنار ساحل آزاد دریایی هستیم که زنان می توانند با کمترین لباس کنار ساحل دراز بکشند . اگر توجه کنید چه کسانی بیشتر در این مکان حضور دارند ؟ به نظرم بیشتر کسانی که تناسب اندام بهتر . کسانی که شکم نداشته باشند . کسانی که موهای بلند . کسانی که ….. به راحتی دراین مکان حمام افتاب می گیرند . همین یک مورد را اگر بیشتر دقت کنیم متوجه می شویم که صورت ظاهری دیگر امتیاز بالایی ندارد . بلکه مجموع تمام شاخص های فیزیکی امتیاز اور است و زیبایی را تعریف می کند . در این شرایط کسی دیگر به فقط به عمل بینی . گونه . رژ لب و …. فکر نمی کند . همین باعث میشود که زن تمرکز از صورت را به سمت رژیم غذایی مناسب . ورزش . تناسب اندام و… سوق دهد و تا حدی هم به زیبایی صورت فکر کند . در ایران اینطوری نیست چون شرایط این وضعیت خاص را ایجاد کرده است . همان پیست مسابقه است در مقایسه با خیابان . بنابراین نکته اول نقش محدودیت بر تمرکز بر روی یکی دو شاخص و بی توجهی به بسیاری شاخص های دیگر .
2- تاثیر محدودیت بر نگاه مرد
محدودیت از طرف مردان هم باعث جلب توجه بیشتر می شود . به قول مولانا اگر تکه نانی را زیر کت خود مخفی کنیم که کسی ان را نبیند کل عالم حریص ان تکه نان خشکیده خواهد شد در حالیکه که ممکن است مثل ان در معابر عمومی زیاد دیده شود که کسی حتی ان را هم نمی بیند . بنابراین این محدودیت بر جلب توجه مردان نیز اثر زیادی می گذارد که باعث هیز شدن چشمان مردان ( ایرانی ) می شود . همین مرد ایرانی اگر یک هفته در دبی باشد دیگر توجهی همانند ایران نخواهد داشت . در این حالت زن هم که به دنبال جلب توجه مرد می باشد دیگر انرژی خود را صرف دو سه شاخص نمی کند که همین باعث می شود که زن به سمت ارتقای خود از منظر فکری ، روحی . و ارتقای کلیه شاخص های جسمی نماید که نتیحه ان به تعادل رسیدن و کمتر شدن پلنگیسم می شود .
3- قضاوتی بودن ایرانیان
ما ایرانیها دنبال قضاوت کردن هستیم . مقایسه کردن . قضاوت کردن . حکم دادن و شاید هم اجرا کردن حکم . وقتی در جامعه ای دیگران دنبال قضاوت ما باشند رفتار ما تغییر خواهد کرد . بیشتر به فکر نمایش خواهیم بود یا واقعیت . از رئالیسمی فاصله و به ایده الیسمی نزدیک می شویم . اگر در جامعه ای ادما کمتر قضاوت شوند و زنان بدانند که دیگران همانی را می خواهند که هستند کمتر به فکر خود آرایی و عمل های زیبایی فراوان و … خواهند بود .در لندن یک زن سیاهپوست با لباس های گل گلی با شکم گنده چنان با غرور راه می رود که انگار در حیاط خانه خود است . چون کسی ان را قضاوت نمی کند و دیگران به سمت 0 و 1 کردن مردم نیستن .
عوامل بیشماری در هر پدیده ای موثر می باشند . که از تاثیر عوامل اقتصادی هم نباید غافل شد . در بیشتر مواقع تاثیر زیادی دارند و حتی تاثیر متقابل عامل اقتصادی و اجتماعی اثرات زیادی می گذارند . به طور مثال وضعیت اقتصادی بد می تواند باعث شود که زنان از طریق پلنگیسم فالور های زیادی جذب کنند که بتوانند از طریق ان درامد زایی داشته باشند .یعنی اثر متقابل محدودیت زنان در جامعه و کسب درامد از طریق اینستاگرام .