برندینگ تنها با پرداختن به ریزهکاریها شدنی است
برند یک پدیده بلندمدت و استراتژیک است که نیازمند مجموعهای از عوامل اخلاقی، رفتاری، ابزاری و ساختاری میباشد، بنابراین بدینگونه نیست که همزمان با راهاندازی یک تولید انتظار شکلگیری یک برند را داشته باشیم.
با توجه به اینکه برند با اعتقادات افراد سر و کار دارد، باید به دنبال تولیدات ملی بود که در سطح جهانی دارای هویت، منزلت و ذهنیت مناسب باشد مانند کالای ژاپنی که مترادف با کیفیت است، اما آیا این ترادف یک شبه اتفاق میافتد؟
در خصوص چند و چون برندسازی در کشور و ایجاد هویت برای برندهای ایرانی در مسیر پر پیچ و خم برندسازی با دکتر شهریار شفیعی عضو کمیسیون برند ایران در سازمان توسعه تجارت و عضو هيئت علمي سازمان مدیریت صنعتی به گفتوگو نشستیم و از آنچه در گذشته ، حال و آینده برای برندهای ایرانی اتفاق افتاده و خواهد افتاد مطلع شدیم. ماحصل گفت و گو با این استاد فرهیخته در نوشتار زیر آمده است:
آقای دکتر شفیعی برای اینکه به یک مفهوم مشترک با خوانندگان دست بیابیم بفرمایید برند چیست و اساسا در چه سالی و از کجا کلمه برند باب شد؟
ریشه معنایی برند بیشتر برای وجه تمایز کالاها ، محصولات ،خدمات ،افکار و ارزشهایی است که توسط یک بنگاه، سازمان یا فرد به بازار یا مخاطبین در مقایسه با دیگر موارد مشابه عرضه میشود . پس ریشه اصلی در ایجاد تمایز است.
اما اگر به بحث تاریخی آن دقت کنیم برند از کلمه Brander میآید و آن داغی بوده که بر رمه میزدند و آن داغ به این نیت بوده است که رمههای یک گلهدار از رمههای گلهدار دیگر تمیز داده شود، پس در واقع باز هم وجه تمایز حرف اول را میزند.
واژه برند را یک واژه سراسر غربی نمیدانم والبته معادل فارسی کلمه برند در فرهنگستان زبان پارسی “نما نام ” انتخاب شده است که با این کلمه مخالف نیستم ولی ، برند یک داغ، یک میله یا یک شمشیر بوده که با آن نشانی بر رمه مینشاندند. ولی ما در زبان پارسی معادل این کلمه را با عنوان بُرند یا پرند داشتهایم. که این پرند شمشیری نه چندان بلند و مرصع بوده با تزئینات فراوان که ایرانیها آن را بهم هدیه میدادند . به نظر من باید پژوهشی در این زمینه انجام شود تا مشخص شود این واژه برند با این بُرند یا پرند زبان پارسی از یک ریشه هستند یا خیر. ( برندهای ایرانی )
به جز داغ زدن بر رمهها در همان غرب وحشی، دورهای وجود داشت که هر کسی سرزمینی را از آن خودش کرده بود و قوانین خاصی بر آن سرزمینها حاکم نبود لذا اسلحه برای حفظ امنیت حرف اول را در آن مناطق میزد و چون اسلحه خوب داشتن بسیار حیاتی بود لذا استادکارها روی این اسلحهها نشان میگذاشتند تا معلوم شود این اسلحهها از کدام کارخانه است و تقریبا این نشانگذاری و داغگذاری بر رمهها در غرب وحشی شروع شد و در اروپا نیز پس از انقلاب صنعتی، انبوه تولیدات، ایجاب میکرد که تولیدکنندهها خود را از بقیه جدا کنند، و اینچنین بود که یک سری برندهای عرفی به وجود آمد. این برندهای عرفی را در ایران هم داشتهایم مثل بستنی اکبرمشتی یا در حال حاضر، برند غذایی با نام اکبر جوجه که از برندهای عرفی در ایران هستند.
دانش بازاریابی در اوایل قرن بیستم در امریکا از دل دانش اقتصاد زاییده شد.بعد از جنگ جهانی دوم که وارد دهه 60 یا 70 میلادی شدیم و توان تولید بالا در جهان شکل گرفت که دیگر رقابت بر سر تولید نبود و از اینجا بحث برند مطرح شد و این برندها بودند که نبض اقتصاد را در دست گرفتند. در ایران نیز در دهه 60 و 70 هجری شمسی یعنی 30 یا 40 سال بعد این اتفاق رخ داد. ( برندهای ایرانی )
در واقع شیوه فروش و بازاریابی در جهان در همان دهه 60 و 70 میلادی شکل گرفت. و کمکم از دهه هفتاد به بعد بازارها رقابتیتر و سختتر شدند و جنبههای روانشناختی و فرهنگی و نرم حوزه بازاریابی پررنگتر شد و دانش برند در دهه 80 میلادی جوانه زد و بیشتر مقالات حوزه برند هم اواخر دهه 80 و اوایل دهه 90 در جهان مطرح شد. در ایران هم در اوایل دهه 80 هجری شمسی ما مطالعات خود را آغاز کردیم و سال 83 بود که تقریبا با این موضوع به طور کامل آشنا شدیم و سال 84 اولین کنفرانس برند را برگزار کردیم که تاکنون 9 دوره از آن برگزار شده است.
در آن زمان در ایران برند را به عنوان نام و نشان میشناختند و فقط به جنبه بصری آن توجه میکردند. اما کمکم فهمیدند که فقط جنبه بصری برند مهم نیست و وقتی میگوییم برند، در حقیقت به هویت ، شخصیت و ارزشهایی که آن برند را در بر گرفته نیز باید توجه شود. 13 سال کار جدی سبب شد تا کمی از دیدگاههای سنتی گذشته فاصله بگیریم. این را باید بگویم که علم برندینگ مربوط به غربیهاست و اصلا آمریکایی است ولی برندینگ یک پدیده کاملا غربی نیست ما در ایران با این موضوع از سالهای دور آشنایی داشتهایم و پیشینه تاریخی داریم.
*امروزه معیارهای ایجاد یک برند چیست؟ و چگونه برندها باید در مسیر برندسازی گام بردارند؟
در واقع اول باید از خودمان بپرسیم که چه چیزی یک برند است؟ طی گفتگو با خیلی از صاحبان برندهای مختلف در ایران مشخص است که همه خود را برند میدانند ولی وقتی در احوالاتشان مداقه میکنیم ، میبینیم که فقط نامی آشنا هستند. یعنی افراد این نام را میشناسند. اما برندسازی فقط نام آفرینی نیست. اگر بخواهیم یکی از مدلهای معروف و نسبتا تراش خورده را در این زمینه نام ببریم مدل Brand asset valuetor است که در این مدل 4 شاخص مطرح میشود.
اولین شاخصه آن knowledge (برند آگاهی) است. یعنی افراد چقدر با برند شما آشنایی دارند و در واقع این همان چیزی است که در اذهان بزرگان کسب و کار و صنعت ایران شکل گرفته است.
دوم اینکه چقدر افراد و مخاطبان برای این برند احترام قائل هستند، ما ایرانیها به خاطر تجربیات گذشته و خاطرات نامطلوب برای برندهای داخلی خودمان احترامی قائل نیستیم. و اهالی کسب و کار در حقیقت برای تولید زحمت بسیار می کشند ولی در برندسازی موفق نبوده و نتوانسته اند احترام مخاطب را برای برند خود جلب نمایند. ( برندهای ایرانی )
سوم اینکه چقدر آن برند با افراد ارتباط دارد. یعنی افراد چقدر احساس میکنند که آن برند گرهی از مشکلاتشان خواهد گشودو برند چقدر برایشان مفید است.
و چهارم این که چقدر آن محصول، کالا، ایده یا حتی فرد با بقیه رقبا متفاوت است و مشتری چه ارزش خاص و ویژه ای را از آن درک می کند.
اگر این 4 نکته در خصوص نامهای تجاری رعایت نشده باشند، آنها برند نیستند.
برندهای ایرانی به شدت در حوزه knowledge) )برندآگاهی فعالیت میکنند و برندسازی را به شکل غوغا سالاری و به کارگیری توپخانه تبلیغاتی به سوی مردم میدانندکه البته این برای برند شدن لازم است اما کافی نیست. اگر قرار بود با این غوغا سالاریها مشتریان وفادار پیدا کنیم، بانک و بیمهها باید بسیار موفق باشند در حالی که ضریب نفوذ بیمه در ایران بسیار پایین است . آن 4 شاخص حداقلهایی است که برای برند شدن به آن نیاز داریم.
*حال که برند ایجاد شده برای تداوم حضور در بازار و نگهداری برند چه کارهایی باید انجام داد؟
پیش از همه اینها باید بدانیم چگونه باید برند را بسازیم. برای تکتک 4 شاخصه گفته شده باید برنامهریزی کرد.
مثلا در همان خانه اول وقتی میخواهیم برند آگاهی( Brand knowledge ایجاد کنیم، نباید تعاریف سطحی از برندمان ارائه دهیم. وقتی میپرسیم مثلا برند خود را معرفی کنید، اکثر تولیدکنندگان ما در معرفی برندشان شرح وظایف میدهند. مثلا میگویند مبل میسازیم، پفک تولید میکنیم و … در حالی که وقتی میگوییم برند خود را معرفی کنید باید از هویت برندمان صحبت کنیم. هویت یعنی چیستی برند. اگر در همان گامهای اولیه هویت برند را مشخص کنیم، شخصیت برند ما شکل میگیرد و سالها در اذهان باقی میماند. شخصیت برند یعنی این که اگر ما آن رابه مثابه انسانی در نظر بگیریم آن برند را چگونه فردی خواهیم دید.
شما برندهای بنز، ب.ام.و و جگوار را در نظر بگیرید، به لحاظ محبوبیت، قیمت و کیفیت تفاوت چندانی با هم ندارند و همه عالی هستند، اما از نظر شخصیتی کاملا با هم متفاوت هستند. اگر چشمها را ببندیم و این برندها را انسان تصور کنیم، همه میگویند ما ب.ام.و را مردی میبینیم حدود 30 الی 35 سال، ورزشکار و اسپرت و پرانرژی بنز را هم مرد میبینند، با سن بیشتر، رسمیتر و کمی کلاسیک. جگوار را هم یک مرد متفاوت و اصیلتر و مردی که از جنبه خانوادگی قدرتمند است میبینند. ( برندهای ایرانی )
پس تفاوت اصلی آنها در شخصیتشان است، هم تفاوت اصلی برندهای فشن نیز در شخصیت آنها است. مثلا همه کیفهایی که تولید میشوند شبیه هم هستند و شنل و گوچی و گپ از لحاظ ظاهر، کیفیت و خدمات فرقی با هم ندارند اما شخصیتی که از این برندها در ذهن مخاطبان جا افتاده کاملا با هم متفاوت هستند.
در قدم اول در خصوص برند آگاهی باید مشخص کنیم که چه چیزی هستیم و وجه تمایز خود را در این هویت سازی و ایجاد شخصیت در اذهان تثبیت کنیم کاری که مدیران ما در ایران انجام نمیدهند. مثلا ما در ایران دو تا رستوران پیدا نمیکنیم که متفاوت باشند. اگر غذایشان فرنگی باشد شبیه هم هست اگر ایرانی باشد باز هم مثل هم هستند و مخاطب در مواجهه با آنها تفاوت خاصی از لحاظ محیط و خدمات احساس نمی کند که باعث شود یکی بر دیگری ارجح باشد. این بدان دلیل است که مدیران ما توان و ژرف نگری لازم برای کسب دانش برندینگ یا حتی استفاده از دانشی که خریدهاند را ندارند و دیدگاهشان فروش صرف است و نه چیز دیگر. ( برندهای ایرانی )
*صرف داشتن دیدگاه فروش چه ضررهایی به برندسازی وارد میکند؟
بزرگترین عامل برند محبوب نداشتن در ایران، راحتی بازار ایران و توجه و تمرکز صاحبان برند ایرانی بر فروش است. فروش خوب و زیاد باعث می شود صاحبان کسب و کار، فکر میکنند برند هستند، در حالی که با آمدن برندهای جدید به سرعت این کسب و کارها و صنایع به حاشیه رانده میشوند و فراموش میشوند و این بدان دلیل است که مدیران برندها خرید مردم را با احترام و ارادت مردم به برندشان اشتباه میگیرند.
مثلا خطوط هواپیمایی ایران همیشه مشتری دارند ولی مردم به آنها ارادت و محبت ندارند و به خاطر نیاز از خدمات آنها استفاده می کنند اگر یک خط هواپیمایی بهتر بیاید که خدمات بهتری ارائه کند ، سریع آنها از دور خارج میشوند بنابراین خطای تکرر فروش آن هم از روی ناچاری و در بازار غیر رقابتی، صاحبان صنعت و خدمت را در ایران دچار توهم محبوب بودن میکند. البته فروش خوب اساس کار یک برند است اما در کنار فروش خوب باید محبوبیت هم ایجاد شود تا دچار سراب یا تب برندینگ نشویم. ( برندهای ایرانی )
*برندهای موفق جهانی چه استانداردهایی را رعایت میکنند که مقبولیت جهانی پیدا میکنند؟
امروزه همه برندهای موفق در پی ایجاد تجربه مناسب برای مشتری هستند. یعنی برندها متوجه شدهاند که خاطره و لذت بالاتر است از رضایت. رضایت در حوزه مارکتینگ مفهوم درستی است و در این حوزه باید دنبال رضایت باشند ولی مثلا یک مجتمع تجاری فقط دنبال ایجاد رضایت نیست. یک مجتمع تجاری درصدد است یک تجربه خوب ایجاد کند و ایجاد یک خاطره خوب تنها در حالتی ممکن است که بتواند مجموعهای از رضایتها را در کنار هم قرار داد و مسیر حرکت فرد در آن فضا مهندسی شود. و روی تکتک چیزهایی که سبب ایجاد رضایت یا عدم رضایت در فرد میشود فکر شود. غربیها میگویند برندینگ تنها براساس پرداختن به ریزهکاریها شدنی است و پرداختن به این ریزهکاریها کار بسیار سختی است.
سخت بودن از آن جهت است که تعداد این ریزهکاریها بسیار زیاد است و در مدیریت تجربه یک فرد باید به همه اینها پرداخته شود.
چرا ما ایرانیها با اینکه از دیرباز به دلیل داشتن زعفران و پسته مرغوب و فرش دستباف در جهان برندی شناخته شده بودیم نتوانستهایم آن را حفظ کنیم و الان نامی از ما در جهان باقی نمانده؟ ( برندهای ایرانی )
برند نشدن ما به دلیل نداشتن برنامهریزی و نپرداختن به ریزهکاریها در داستان بازاریابی و مشتریمداری است .شاید با یک مثال بهتر توانم توضیح دهم.
به خانم خانهداری دقت کنید که برایش قرار است میهمان بیاید . این فرد به تمام ریزهکاریها دقت میکند و خیلی بیشتر از هر جای دیگر دستشویی را میشوید و خیلی به آن توجه میکند حالا این را تعمیم دهید به فروشگاههایی که محل عرضه کالاهاست و مشتریان به نوعی میهمانان آنجا محسوب میشوند. در ایران یک نمونه محل نشان دهید که به کوچکترین و ضروریترین امر میهماننوازی یعنی دستشوییهایش پرداخته باشد؟!!
در ایران متاسفانه به جزئیات و ریزهکاریها توجه نمیکنیم در حالی که در فرهنگ ما پرداختن به جزئیات بیشتر از غرب وجود دارد. باز اگر گریزی به همان مهماننوازی یک خانم خانهدار بزنیم میبینیم که این فرد نه تنها برای محل اقامت مهمانانش برنامهریزی کرده و به جزئیات پرداخته بلکه از هنگام ورود میهمان تا زمان خروج میهمان، وی برای کلیه مراحل برنامهریزی کرده است، آوردن چای، میوه، شام، ایجاد سرگرمی و از همه مهمتر نحوه برخورد با میهمان همه و همه جزئیاتی است که صاحبخانه میکوشد تا میهمان از تکتک اینها رضایت داشته باشد و مجموعه این رضایتهاست که لذت و خاطرهای خوب برای میهمان به جا میگذارد.
در فرهنگ ایرانی این امر نهادینه شده و باید در حوزه برندینگ هم اجرایی شود اما وقتی ایرانی به حوزه کسب و کار وارد میشود یک مرتبه خوی و خصلتی دیگر در او ورود پیدا میکند و مثل یک موجود مسخ شده و هراسیده و مثل کسی که دیر آمده و زود میخواهد برود فقط در پی دویدن، جویدن ، درو کردن و رفتن است. یعنی برخی صاحبان کسبوکار ایرانی میخواهند در همان یک معامله تمام عقب ماندگیهای گذشته را جبران کنند.
این رفتار تهاجمی و این هراسناکی که در شخصیت کاری خیلی از ایرانیها بروز میکند که احتمالا ناشی از عدم امنیت و ثبات اقتصادی است. و این فراز و فرودها همانند اسیدی است که پای درخت زیبای برندهای ایرانی ریخته شده و همه را خشکانده است.
*با توجه به اینکه با برداشتن تحریمها برندهای خارجی به ایران ورود پیدا میکنند و در این صحنه تاخت و تاز بسیاری از برندهای ایرانی از بین خواهند رفت، چه توصیهای برای برندهای ایرانی دارید؟
توصیه من برای برندهای ایرانی این است که خودشان را با دانش روز دنیا هماهنگ کنند و اینقدر از هموطنان خودشان عصارهکشی نکنند.
صاحبان برند اگر یک جا فروشنده هستند ، 100 جا خریدارند و این بومرنگی که از عصاره کشی پرتاب میکنند به صورت قداره و داس به خودشان بازمی گردد و خودشان را سختتر مجروح میکند.
در هر حال تنها راه قوی شدن برندهای ایرانی قرار گرفتن آنها در معرض رقابت جهانی است. ناپلئون بناپارت میگوید آنچه مرا نکشد بی شک قویترم خواهد کرد. بنابراین برندهایی که در این رقابت بتوانند با ایجاد محبوبیت داخلی، خود را حفظ کنند قویتر و بین المللی ظاهر خواهند شد.
*سخن پایانی
تمام نگرانی من این است که ما برندسازی بلد نیستیم و دانشی از فضای برندینگ نداریم اما تلاشی هم نمی کنیم تا این دانایی را به دست آوریم.
وقتی کسب و کاری آغاز می گردد ، دغدغه صاحب آن فقط نباید کسب درآمد باشد، وظیفه ملی اوست که این کسب و کار را به برند تبدیل کرده و برند را به عنوان یک نماد از فرهنگ کشورش به دیگران صادر کند.
امروز جنگ دنیا جنگ اقتصادی است. ژاپنیها اگر در جنگ نظامی همه چیز خود را باختند تلاش کردند تا در جنگ اقتصادی پیروز باشند، کره ایها هم همین روش را دنبال کردند و الان چینیها هم با لشکرکشی اقتصادی در حال فتح دنیا هستند.
به عقیده من ایران و ایرانی باید آگاهی پیدا کند ، تلاش کند و دست از رفاه طلبی و راحت طلبی بردارد تا بتواند وارد میدان رقابت شود و در آن میدان بدرخشد.
بدون دیدگاه